جدیدترین مطالب

weblog_showcase

دکتر لک‌زایی در نشست «انقلاب اسلامی و مسأله آزادی»:

آزادی در ذات انقلاب اسلامی قرار دارد | گفت‌وگو مهم‌ترین الزام آزادی است

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: آزادی در ذات انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی اساساً با آزادی متولد شده و با آزادی هم تداوم پیدا می‌کند. بحث آزادی در انقلاب اسلامی یک بحث سیاسی بوده است نه یک بحث فرهنگی.

به گزارش فکرت، دکتر شریف لک‌زایی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ در نشستی با موضوع بررسی  «نسبت آزادی و مردم در انقلاب اسلامی» گفت: مسأله آزادی، یک مفهوم پیچیده یا سهل و ممتنع است. بعضی از متفکران مانند حضرت امام معتقدند که بدیهی است و نیاز به تعریف ندارد. برخی مانند استاد مطهری گفته‌اند که وقتی مانعی نباشد، آزادی اتفاق افتاده است. تمام این‌ها در جای خود قابل گفتگو و استفاده است. در اندیشه متفکرین مغرب زمین، کسی مانند «آیزایا برلین» می‌گوید: آزادی دویست تعریف دارد. خود همین نشان می‌دهد که هرکسی از ظن خود شد یار آزادی. منتهی اگر بخواهیم در مورد چیزی که در دوره معاصر راجع به آزادی صورت‌بندی شده، صحبت کنیم؛ دو مفهوم خیلی برجسته شده است. یکی مفهوم سلبی یا منفی آزادی که به صورت کلی از آن یاد می‌شود. یکی هم مفهوم ایجابی یا مثبت آزادی که به عنوان «آزادی برای»، از آن یاد می‌شود. این را برلین صورت‌بندی کرده است. اگر بخواهیم دیدگاه متفکران مسلمان را هم با این نگاه ارزیابی کنیم، در این زمینه می‌گنجد و در این فضا مورد توجه قرار می‌گیرد. 

لک‌زایی در تبیین و نقد این معانی اظهار کرد: مک کالوم نظریه‌ای دارد که نقد دیدگاه «برلین» تلقی می‌شود. این نظریه آزادی سلبی و ایجابی را به نوع دیگری تعریف می‌کند و آن را نمی‌پذیرد. در آنجا دقتی که شده است این است که، آزادی در واقع یک مفهوم بیشتر ندارد. اینکه یک انسانی از یک موانعی آزاد است تا به یک جایی برسد یا یک چیزی بشود. شاید بشود به اندازه فرهنگ‌هایی که داریم از آزادی برداشت کنیم. تلقی بنده این است که آن دویست تعریفی هم که برلین از آزادی می‌گوید، در این می‌گنجد. 

وی در ادامه برداشت‌های متفاوت از آزادی گفت: اگر بخواهیم خیلی انضمامی‌تر نگاه کنیم، در چند موضوع قابل سنجش است. یکی در انتخاب کردن است. من به عنوان یک انسانی که در این جامعه زندگی می‌کنم، راجع به برخی پدیده‌ها یا بسیاری پدیده‌ها و یا مناسبات اجتماعی، باید از قدرت انتخاب کنندگی بهره‌مند باشم. معمولاً این در فضای انتخابات، خصوصاً در بخش سیاسی آن، معنی پیدا می‌کند. اینکه من به کسی که می‌خواهم رأی بدهم. معمولاً از این به عنوان پایین‌ترین سطح مشارکت سیاسی هم یاد می‌شود. یا این که می‌توان از آن به عنوان پایین‌ترین سطح آزادی سیاسی تلقی کرد. یک لحظه یا یک زمان کوتاهی در حوزه سیاسی است. ممکن است که آن را در حوزه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، بسط بدهیم و راجع به موضوعات متنوع دیگری هم صحبت کنیم. یک بخش از آن که در لایه بالاتری خواهد بود، بخش انتخاب شدن است. من در این جامعه و مناسبات اجتماعی و سیاسی که وجود دارد، خودم را در معرض انتخاب دیگران قرار بدهم. من این امکان را داشته باشم که این اتفاق رقم بخورد. پس این هم یک بخش و یک سطح از مصادیق می‌شود. البته عرض کنم که این مسئله به حوزه سیاسی یا مشارکت سیاسی تقلیل یافته است.


عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: توجه به  اینکه ضروری است که در آزادی یک حد منطقی و عقلی وجود دارد که همه باید بپذیرند. اینکه به هر حال در مناسبات اجتماعی یک حداقل‌هایی وجود دارد. این حداقل‌ها مبتنی بر نگاه‌های ارزشی، هستی‌‎شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی، جامعه‌شناسی و حتی غایت‌شناسی هر جامعه‌ای می‌تواند متفاوت باشد. هر جامعه‌ای این را برای خود تصریح می‌‌کند که چگونه می‌تواند در اینجا قدم بگذارد. عرض بنده این است که باید در شرایط اجتماعی هم به این اطلاق توجه بشود. بنده اسم شهید بهشتی را آوردم. ایشان از یک مفهومی به اسم «واقعیت اجتماعی شدن آزادی» صحبت می‌کند. در واقع می‌گوید که آزادی دو ضلع دارد. یکی بخش درونی است که من به عنوان یک انسان، بتوانم این خواسته را در وجودم ایجاد و محقق کنم و به سمت آزادی حرکت کنم. یا خواستار این باشم که رفتار، اعمال و فعالیت‌هایم بر اساس آن آزادی اتفاق بیفتد. از این بیشتر به عنوان آزادی درونی یاد می‌کنند. در برخی از مباحث هم به عنوان آزادی معنوی از آن یاد می‌شود. ولی یک بخش اجتماعی و یا یک واقعیت اجتماعی هم است، که این به عنوان یک واقعیتی در درون اجتماع پذیرفته بشود. همه سعی کنند که به هم کمک کنند که این خیر اجتماعی به صورت حداکثری، برای تمام افراد فراهم بشود. منتهی در همان نُرم‌هایی که دارد. پس می‌شود گفت کاربست مفهوم مطلق آزادی در ادبیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، درست نیست.


لک‌زایی همچنین اشاره کرد به این که اگر کسی گفت آزادی، برداشت‌های همه جامعه با نگاه مثبت باشد. نه اینکه بخواهد فضای دیگری شکل بگیرد. در آنجا نیاز هست که گفتگو صورت بگیرد. بنابراین باید گفت که مهم‌ترین الزامی که آزادی دارد، گفتگو است. در فضاهای علمی که با گفتگو، علم و دانش تحقق پیدا می‌کنند. تضارب آراء، بحث آزاد اندیشی و آنچه که در فضای آزادی بیان در مراکز علمی اتفاق می‌افتد، با گفتگو حاصل می‌شود. با دعوا و با دستور اتفاق نمی‌افتد. در فضای جامعه خودمان، بحث‌های علوم انسانی و اسلامی که راجع به آنها صحبت می‌کنیم، یا اینکه به سمت دانش بومی حرکت می‌کنیم، با دستور، ایجاد نمی‌شوند. اینها با طرح ایده‌ها ایجاد و آغاز می‌شود، با گفتگو بسط پیدا می‌کند و به مرور در جامعه علمی ما و حوزه اجتماعی و سیاسی ما ترویج می‌شود. بعد می‌بینیم که به عنوان نُرم‌های اجتماعی تلقی می‌شود. این یک بخش از این کار است. حوزه آزاد اندیشی و آزادی‌های بیان، قلم، مطبوعات، رسانه ها و ... می‌تواند با گفتگوها و مباحثاتی که انجام می‌گیرد، معنا پیدا کند. نکته‌ای که من در اینجا دارم این است که آزادی با گفتگو می‌تواند تحقق پیدا کند و به آن واقعیت اجتماعی که شهید بهشتی فرمودند، برسد.


وی با تشریح یکی از الزامات آزادی گفت: به صورت کلی و نظری اینطور است که هر کسی که راجع به مباحث دینی، به تعبیر استاد مطهری، نقدی، نظری، شک و گفتگویی دارد، بیاید و این را بیان کند. معمول آن این است که اگر فضاهای علمی ما به این سمت نروند و این امکان را فراهم نکنند که جوان ما پرسش‌های خود را مطرح نکند، طبیعتاً این موضوع به مسیر دیگری خواهد رفت. آن مسیر دیگر، مسیر گفتگو نخواهد بود و مسیر دیگری است. آموزه‌های دینی در پس گفتگو و مباحثه، هم به صورت درست‌تری مطرح می‌شود و هم رونق بیشتری می‌گیرد. در تاریخ هم داریم که ائمه هم در این مناظرات و گفتگوها شرکت می‌کردند. خیلی هم سؤالات مهمی طرح می‌شده، گفتگوها شکل می‌گرفته و پاسخ‌های مهمی هم ارائه می‌شده است. این یک امکان در فضاهای علمی، ارزشی و ... است. یک موقع هم داریم و آن هم این است که در فضای اجتماعی صحبت می‌کنیم. در فضاهای اجتماعی نُرم‌های خاصی وجود دارد. عرف است، ارزش‌های دینی است، در برخی از مناطق یک چیزهای محلی وجود دارد که نُرم آن منطقه است. اینها از قدیم‌الایام بوده و طبیعتاً اگر کسی بخواهد که در آنها خدشه وارد کند سخت است و به همبستگی اجتماعی که در آنجا وجود دارد آسیب می‌زند.


 استاد حوزه و دانشگاه گفت: در مباحثی مانند آزادی، عدالت، دولت، قدرت، مشروعیت، امنیت و مفاهیم کلیدی و اساسی که ما در حوزه فلسفه سیاسی با آنها درگیر هستیم و جزو مباحث روز هم است که ما باید به آنها بپردازیم، اگر در آنجا ما واجد این نظریه‌ها یا نظریه‌ای باشیم، خیلی بهتر می‌توانیم ابعاد آن را بشکافیم و در مناسبتی که ایجاد می‌شود، با ارجاع به آن زندگی را پیش ببریم و زیست اجتماعی را سامان بدهیم. من فقدان نظریه آزادی را پس از انقلاب اسلامی احساس می‌کنم. اگر ما واجد نظریه آزادی بودیم، خیلی از این منازعات و مناقشاتی که به وجود آمده، به وجود نمی‌آمد و ما می‌توانستیم با ارجاع به این نظریه‌ها کارمان را جلو ببریم. چون این نظریه‌ها مبتنی بر یک مبانی نظری است، مبتنی بر یک فلسفه پشتیبان است و بر اساس آن فلسفه پشتیبان این اتفاقات رقم می‌خورد.


وی اظهار کرد: یک زمانی است که ما می‌گوییم نظریه آزادی آیزا برلین، نظریه آزادی استاد مطهری و ... ، یک زمانی هم می‌گوییم نظریه آزادی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی. ممکن است که آن تکثر را در جامعه داشته باشیم. ممکن است که به تعداد متفکران نظریه آزادی داشته باشیم که نداریم و آنچه هست دیدگاه‌ها راجع به آزادی است که خوب است این دیدگاه‌های متکثر و یا دیدگاه‌های خوب و ارزشمندی که راجع به آزادی وجود دارد را در قالب یک نظریه ارائه کنیم. راجع به این بحث‌ها، استاد مطهری، حضرت امام، شهید بهشتی و دیگر بزرگان فرمایشاتی دارند. در قانون اساسی ما مواد مختلفی راجع به آزادی، انواع آزادی و مباحثات مختلفی که آنجا شده است؛ ولی تبدیل به یک تئوری و یک نظریه نشده است. مثلاً اگر بپرسند که نظریه آزادی استاد مطهری چیست، ما می‌مانیم که چه بگوییم. 

لک‌زایی به فقر در ادبیات آزادی اشاره کرد و گفت: اینکه رهبری تصریح کردند، ما در بحث ادبیات آزادی فقیر هستیم، به این معنا است که ما راجع به آزادی، گفتگوهای جدی و مؤثری که به نظریه تبدیل بشود نداریم، در صورتی که غرب داشته است. باید بگوییم که آزادی در ذات انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی اساساً با آزادی متولد شده و با آزادی هم تداوم پیدا می‌کند. بحث آزادی در انقلاب اسلامی یک بحث سیاسی بوده است نه یک بحث فرهنگی. اگر علما، بزرگان، دین‌داران و متدینین در مسجد، منبر، محراب می‌نشستند و نماز خودشان را می‌خواندند و کاری به حوزه مناسبات اجتماعی نداشتند که دیگر نباید انقلاب می‌کردند. بنابراین، این مسأله در حوزه سیاسی ما قرار می‌گیرد.

 

گزارشگر: مهتا صانعی

تاریخ انتشار: ١٤٠٢/١١/٢١

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید