گفت و شنودی با صدرشناس معاصر، دکتر محسن کمالیان
اشاره:
آنچه در پی میآید، متن گفتگویی مکتوب است که به مناسبت 33امین سالروز
ربوده شدن امام صدر با روزنامهی جوان انجام دادهام. محورهای اصلی سؤالها
را دوست خوبم آقای محمد رضا کائینی طرح کرده است که برخی سؤالهای جزئیتر
بر آن افزوده شده است.
• گفته شده است که شخصیت اجتماعی و سیاسی امام صدر از پدر بزرگوار ایشان - مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر - تأثیر زیادی پذیرفته است. میزان تعاملپذیری امام صدر از پدرشان در این عرصهها واقعاً تا چه میزان بوده است؟
پاسخ: به نظر من نیز اولین و بلکه مؤثرترین انسانی که بر شخصیت اجتماعی و سیاسی امام صدر تأثیر گذاشت و اصلاً آن را شکل داد، مرحوم پدر ایشان، آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر بود. مبالغه نیست اگر گفته شود، این بزرگوار، الگوی امام صدر در عرصهی اجتماع و سیاست بود و بیشترین تأثیر را بر شکلگیری شخصیت ایشان گذاشت. امام صدر در ابعاد اجتماعی و سیاسی از پدر درسهای مهمی فرا گرفت.
• چه درسهایی؟ لطفاً با ذکر برخی مصداقها توضیح دهید. مهمترین درسهایی که امام صدر از پدر فرا گرفت، چه بود؟
پاسخ: مهمترین درس، تفسِ احساس مسئولیت نسبت به مشکلات مردم و جامعه بود. آیتالله صدر مردم را از صمیم قلب دوست داشت. ایشان اعتقاد داشت که یک فرد مسلمان، خصوصاً یک شیعهی اهل بیت (ع) و بالأخص یک فرد روحانی، باید در برابر درد و رنج مردم احساس مسئولیت و به اندازهی توان خود برای رفع حوائج آنها تلاش کند. شما وقتی در شرح حال آیتالله صدر نظر میکنید، در مییابید که ایشان در هر شهری که قرار گرفت، پشت و پناه مستمندان بود و خیلی زود مرجع وحید حل و فصل مشکلات زندگی روزمرهی آنها شد. آیتالله صدر طی دوران قریب به پانزده سالی که به طور ناپیوسته در شهر مشهد اقامت داشت، تأسیسات عامالمنفعه متعددی را بنا کرد و خدمات اجتماعی فراوانی را به مردم ارائه داد. از جمله زمانی که قحطی مشهد را فرا گرفت، با تلاشهای فراوان، از جمله بسیج مردم، هزازان تن را از خطر مرگ حتمی نجات داد. گفتهاند اولین باری که مسجد گوهرشاد از نعمت برق و روشنایی بهرهمند شد، به همت آیتالله صدر بود. در آخرین سالهای اقامت آیتالله صدر در مشهد، جایگاه اجتماعی ایشان دیگر بلامنازع و اولین روحانی شهر بود. طوری که آیتالله سید موسی شبیری زنجانی در کتاب «جرعهای از دریا» به واسطهی آیتالله خامنهای از پدر ایشان نقل کرده است که آیتالله صدر در مشهد حتی «انفذ از مرحوم آیتالله حاجآقا حسین قمی بود» ...
• در قم نیز ظاهراً ایشان همین نقش را دارا بودند ...
پاسخ: همینطور است. آیتالله صدر طی 17 سالی که پس از درگذشت مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم اقامت داشت، به رغم آنکه خود هیچ امکاناتی نداشت، با مردمداری، درایت و با بسیج انسانهای خَیِّر و با همت، خدمات اجتماعی بیشماری به را مردم و شهر ارائه کرد. بیمارستان سهامالدوله قم که آن زمان پس از بیمارستان فاطمی دومین بیمارستان شهر قم بود، با پیگیری آیتالله صدر بود که در سال 1316ش توسط مرحوم دکتر مدرسی و با کمک برخی خیرین، تکمیل و راهاندازی شد. یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی آیتالله صدر، حل مشکل آب آشامیدنی شهر قم بود. آن بزرگوار در دیدارهایی که شاه، وزرا و نمایندگان دولت با ایشان داشتند، همواره با جدیت پیگیر حل این مسأله بود. آیتالله صدر البته منتظر شاه و دولت نماند و متناسب با امکانات آن روز، چاههای آب و آبانبارهای متعددی را در نقاط کمآب شهر بنا کرد. از افراد موثقی شنیدم که آیتالله صدر از چهرههای مؤثری بود که پروژهی تأمین محدود برق محلات شهر قم توسط کارخانهی ریسباف در سال 1318ش و سپس پروژهی تأمین گستردهتر آن توسط شرکت سهامی برق قم به مدریت مرحوم آقای حاج محمد رضا زاد را پشت پرده تشویق و پیگیری کرد. حتی گفته شده است زمانی که برق قم توسط کارخانهی ریسباف تأمین میشد، چند بار که شهرداری قم به بهانهی کمبود بودجه از دادن برق به برخی خیابانها و محلات شهر امتناع کرد، این آیتالله صدر بود که تأمین این مخارج را برای راهاندازی کار مردم متکفل شد. آیتالله صدر طی سالهای جنگ جهانی دوم – 1318 تا 1324ش - که ایران و از جمله شهر قم توسط متفقین اشغال و نتیجتاً فشارهای معیشتی بیشماری بر مردم وارد شد، با تشویق و راهاندازی بعضی انسانهای خیر و صاحب همت، مؤسسات خیریهی مهم و مؤثری را برای کمک به مستمندان و خصوصاً تهیهی نان، آذوقه و ذغال زمستان آنها تأسیس کرد. خصوصاً در سال 1321ش که پدیدهی قحطی برخی شهرهای ایران، از جمله قم و تهران را فرا گرفت، آیتالله صدر فعالترین شخص در سطح شهر قم بود که به داد مردم رسید و از جمعیت 60 هزار نفری شهر، متحاوز از 20 هزار تن را از خطر مرگ حتمی بر اثر گرسنگی و سرما نجات داد. گفته شده است که کمک به مستمندان برای ایشان چنان اهمیت داشت که به رغم شأن و جایگاه بالای مرجعیت و زعامت، بارها و بارها خود شبها شخصاً به درب خانهی ثروتمندان رفت تا ضرورت کمک مؤثر آنها را برای نجات فقرا از خطرات گرسنگی و سرما یادآوری و طلب کند ...
• این احساس مسئولیت آیتالله سید صدرالدین صدر نسبت به مشکلات مردم و جامعه چگونه در زندگی امام صدر تبلور یافت؟ آیا این خصوصیت در دوران حضور ایشان در ایران ظهور و بروزی داشت؟
پاسخ: همین را میخواهم عرض کنم. خُب، به زندگی امام صدر نیز که نگاه میکنیم، میبینیم که ایشان از همان ابتدای جوانی و بلکه از سنین نوجوانی رویهای مشابه در پیش گرفت. امام صدر در هر مقطع سنی که قرار داشت، متناسب با دایرهی مراودات، محدودهی امکانات و در یک کلام اقتضائات خاصی که همان مقطع سنی داشت، در قبال مشکلات مردم، خصوصاً نیازمندان و مستمندان، دردمندی و احساس مسئولیت داشت. امام صدر در بهمن سال 1320ش در حالیکه نوجوانی 13 ساله بیش نبود، یادداشتی در صفحهی اول هفتهنامهی محلی استوار در قم منتشر کرد با عنوان «تا کی رنج؟!». در آن یادداشت پس از اشاره به محنت و فریاد «بینوایان و بیچارگان» آورده است: «مصادر امروز ما چقدر گوش سنگین و دل سختاند که گویی پنبه در گوش نهادهاند و معلوم نیست مرجع تظلم کیست و چه کسی باید بداد مردم برسد و تا کی این وضعیت لاتکلیفی ادامه خواهد داشت»! امام صدر وقتی وارد دنیای طلبگی شد، شدیداً مراقب بود تا طلبههایی را که تازه به قم وارد میشوند و غریب هستند، اگر مشکل یا گرفتاری داشتند، مورد محبت و حمایت قرار دهد. مرحوم دکتر شهیدی در خاطرات خود آورده است که وقتی در سال 1325ش به قم وارد شد و غریب و ناشناس و بیمار بود، آقا موسای 17 ساله «در آن ایام تنهایی و بیماری» به ایشان «خیلی رسیدگی و لطف نمود». امام صدر اندکی بعد، یعنی زمانی که هنوز 20 سال نشده بود و تازه درس خارج را شروع کرده بود، تابستانها هر روز راهی روستای کرمجگان و برخی روستاهای دیگر بخش کهک در اطراف قم میشد تا میان مردم داروی مجانی توزیع کند. مرحوم آیتالله سید عبدالرئوف ملایری که در برخی از این سفرها همراه ایشان بود نقل کرده است، مادرها، کودکانشان و افراد سالخوردهی روستا، در محلِّ قرار به صف ایستاده و منتظر بودند تا آقا موسی برسد و متناسب با بیماری و کسالت آنها، دارو و توضیحات لازم را ارائه کند. کسانی که بیماریشان جدیتر و از درمانهای اولیه و سرپایی فراتر بود، از سوی آقا موسی دستخطی دریافت میکردند تا با مراجعه به دکتر مدرسی و برخی اطباء خیر دیگر در قم، مورد مداوا قرار گیرند. مرحوم آیتالله سید عبدالعزیز طباطبایی در خاطرات خود آورده است که در سال 1331 عازم نجف اشرف بود و روزهای متمادی ناامیدانه تلاش میکرد تا بلیط قطار تهیه کند، اما به سبب ازدهام جمعیت جلوی ایستگاه راهآهن قم، موفق نشده و حسابی مستأصل شده بود. امام صدر همینکه مطلع شد، یادداشتی کوتاه برای رئیس وقت راهآهن قم نوشت و مشکل مرحوم طباطبایی با همان یادداشت حل شد. بدون مبالغه میتوان گفت که این آیات شریفهی قرآن ورد زبان این پدر و پسر بزرگوار بود که «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ. فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ. وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ». امام صدر به لبنان نیز که رفت، اصلیترین کارش معالجهی فقر و حرمان شیعیان و بلکه کل محرومان آن جامعه بود. اصلاً نفسِ رفتن امام صدر به لبنان با همین هدف صورت گرفت که زندگی شیعیان را از آن فقر و فلاکتی که تا دههی 30 شمسی به آن گرفتار بودند، برهاند. همانطور که میدانید، امام صدر از احیای جمعیت خیریهی «البر و الاحسان» و ریشهکن سازی پدیدهی تکدی در شهر صور حرکت خود را آغاز کرد و پس از راهاندازی یک نهضت تأسیس جمعیتهای خیریه در سراسر لبنان، نهایتاً تودههای مردم را در قالب «حرکتالمحرومین» به منظور مبارزهی گستردهتر با پدیدهی حرمان بسیج کرد. غرض آنکه این احساس مسئولیت امام صدر در قبال زندگی و سرنوشت مردم، ریشه در جوانی و حتی نوجوانی ایشان داشت و بدون شک نتیجهی آن تأثیرات اخلاقی و تربیتی بود که در خانه و خصوصاً از پدر فرا گرفته بود.
• امام صدر دیگر چه درسهای مهمی را در عرصهی اجتماع از پدر فرا گرفته بود؟
پاسخ: یکی دیگر از مهمترین خصوصیات مرحوم آیتالله صدر که گفتهاند در میان اقران ایشان کمنظیر بود، عواطف انسانی و مهرورزی ذاتی ایشان نسبت به طبقات مختلف مردم بود. مثلاً آیتالله صدر با اینکه مرجع تقلید و رئیس حوزه بود، به حجرهی تکتک طلبهها سر میزد و از حال و احوال آنها جویا میشد. بزرگان امروز نقل میکنند که آیتالله صدر فصل بهار که میشد، به تکتک حجرههای مدارس فیضیه و دارالشفا سر میزد، پنجرهها را باز میکرد و این بیت را میخواند:
بسیاری
از بزرگان، از جمله مرحوم آیتالله شیخ محمد شریف رازی – صاحب کتابهای
«آثار الحجه» و «گنچینهی دانشمندان» - نقل کردهاند که آن محبتی که در
ایام طلبگی از آیتالله صدر دیدند، از هیچکدام از مراجع عظام تقلید و
علمای وقت ندیدند. آیتالله صدر در سالهای آخر عمر ناراحتی قلبی داشتند و
نمیباییست حرکت غیر عادی کنند یا جسم سنگین بلند کنند. با این حال گاهی
اوقات مشاهده میشد که در عین بیحالی، بچهای را بلند میکنند و مورد
ملاطفت قرار میدهند. بعد که نزدیکانشان به ایشان اعتراض میکردند، پاسخ
میدادند که دیدم دل پدر یا مادر بچه به این کار خوش است، خواستم با این
کار او را خوشحال کنم. در ماههای آخر عمر آیتالله صدر پزشکان معالج اصرار
داشتند که آن بزرگوار در بیمارستان هرار تختخوابی تهران بستری شود. اما
ایشان امتناع داشت. یکی از مهمترین اسباب امتناع ایشان آن بود که با بستری
شدنشان در بیمارستان، پزشکان و پرستاران مرد جایگزین همکاران زن خود
میشدند و این تغییرات، به انضمام حجم آمد و شد عیادتکنندگان که
بسیاریشان شخصیتهای مهم و مقامات عالیرتبهی دولتی بودند، بیمارستان و
بیماران را به زحمت میانداخت. خُب؛ همین عواطف انسانی و مهرورزی ذاتی را
در امام صدر هم مشاهده میکنیم. محبت ایشان به انسانها چنان بود که هر کس
برای اولین بار به حضورشان میرسید، احساس میکرد گویی سالهای سال است که
با ایشان دوستی دارد و روابطشان تا این حد خودمانی است. هر یک از بستگان و
همکاران نزدیک امام صدر که پای صحبتشان نشستم، بر این باور بودند که بیش
از دیگران مورد توجه و محبت آن بزرگوار قرار داشتند. چرا؟ دلیلش خیلی ساده
است؛ برای اینکه همه در دریای محبت امام صدر غوطهور بودند ...
• درسهای مهم دیگری که امام صدر در عرصههای اجتماع و سیاست از پدر فرا گرفت، چه بود؟
پاسخ: یکی دیگر از درسهای مهمی که امام صدر از پدرش فرا گرفت، سعهی صدر بود. البته شاید نیز این خصوصیت اکتسابی نبود و بلکه ذاتی بود که در این صورت باز از پدر به ارث برده بود. به نظر من از مهمترین رموز موفقیت آیتالله صدر در حفظ حوزهی علمیهی قم پس از درگذشت مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، همین سعهی صدر وسیع ایشان بود. میدانید که از امام علی (ع) نیز نقل شده است که «آلة الرياسة سعة الصدر». یعنی سعهی صدر، ابزار ریاست است ...
• منظور شما از سعهی صدر دقیقاً چیست؟ این سعهی صدر چه نمودهایی داشت؟
پاسخ: این سعهی صدر آیتالله صدر، چند جور نمود داشت. طبیعتاً یکی از مظاهر آن، مدارای آیتالله صدر با منتقدین و مخالفین بود. به هر حال آیتالله صدر رئیس حوزه بود و طبیعی است که یک رئیس نمیتواند انتظار همه را برآورده کند. بنابراین منتقدین و مخالفینی خواهد داشت که این طرف و آن طرف علیه او حرف میزنند و بعضاً حتی کارشکنی نیز میکنند. آیتالله صدر نیز از این قاعده مستنثنی نبود؛ خصوصاً در دوران رضاخان و بالأخص در سالهای جنگ جهانی دوم، که ایران و از جمله قم توسط قوای متفقین اشغال شده بود و انواع فشارهای امنیتی و معیشتی، بر دوش مردم و طلاب سنگینی میکرد. در خاطرات مرحوم آیتالله شیخ محمد تقی بافقی آمده است که پس از شهریور سال 1320ش سفری به قم آمدند و در جلسهای انتقاد عدهای علیه اقدامات آیتالله صدر را شنیدند و در مقابل به دفاع از آن بزرگوار برخاستند. همچنین مرحوم آیتالله علامه کرباسچیان – مؤسس مدارس علوی و نیکان – در یکی از سخنرانیهای خود با عنوان «شرح صدر» نقل کردند که مرحوم آیتالله صدر فرموده بودند: «شبی که نامهی فحش نیاید، من خوابم نمیبرد». خُب؛ واکنش آیتالله صدر در برابر منتقدین و مخالفین خود چه بود؟ حقیقت آن است که جز بزرگواری و تحمل، چیز دیگری نبود. آنطور که بزرگان امروز نقل میکنند، هیچگاه عکسالعمل نشان ندادند؛ هیچگاه اعتراض یا گله نکردند؛ هیچگاه کسی به سبب انتقاد یا مخالفت با آیتالله صدر، دچار محدودیت نشد. فراتر از این، هیچگاه کسی بابت نوع قضاوت آیتالله صدر در بارهی خود، حتی نگران هم نبود. به قول مرحوم آیتالله سید رضا صدر – فرزند ارشد ایشان –، آیتالله صدر «قلبی بود که هیچ کس از او بیم نداشت». خُبّ، امام صدر را نیز میبینیم که همین خصلت را داشت و در برابر منتقدین و مخالفین اهل مدارا بود ...
• آیا خاطرهای ناگفته از مدارای ایشان با مخالفین به یاد دارید؟
پاسخ: بله. مثلاً یکی از مخالفین پر و پا قرص امام صدر در لبنان، مرحوم آیتالله شیخ موسی عزالدین بود. آن مرحوم حدود سی سال از امام صدر بزرگتر بود و عملاً بعد از مرحوم آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین، بزرگ علمای شیعه در لبنان محسوب بود. او از شاگردان مرحوم آیتالله میرزا حسین نائینی بود و خود را نه تنها اعلم از امام صدر، که در حکم استاد آن بزرگوار میدانست. بر اساس همین باور نیز با امام صدر تعامل میکرد. شاید مبالغه نباشد اگر بگویم، نسبت شیخ موسی عزالدین با امام صدر، مشابه نسبت آیتالله منتظری با مقام معظم رهبری بود. ایشان و اطرافیان ایشان خیلی علیه امام صدر در لبنان کارشکنی کردند. یکی از سوژههای مهم اختلاف شیخ موسی عزالدین با امام صدر، کاربری مدرسهای دینی در شهر صور بود. بانیان مدرسه سالها قبل از آمدن امام صدر به لبنان بنای آن را ساخته بودند تا حوزهی علمیهای در آن پا گیرد. بنای مدرسه اما به دلیل عدم استقبال جوانان، متروک مانده بود. لذا مرحوم شیخ موسی عزالدین آن را مطابق سلیقهی خود و در راستای فعالیتهای دینی خویش دخل و تصرف نمود. وقتی امام صدر به لبنان آمد و حوزهی علمیهی «معهد الدراسات الاسلامیه» را در شهر صور تأسیس کرد، مقاطعی پیش آمد که طلاب معهد برای استقرار و حتی تشکیل کلاسهای خود محل مناسبی نداشتند. گروهی از علما و موجهین شهر صور برای مدتی کوتاه چنین تصمیم گرفتند که محل معهد موقتاً به بخشی از مدرسهی شیخ موسی عزالدین منتقل شود. این موضوع سبب نارضایتی شیخ را فراهم نمود. اختلافات اوج گرفت. وقتی مجلس اعلای اسلامی شیعه تأسیس و امام صدر به ریاست آن انتخاب شد، اعضای مجلس همنوا با علما و موجهین شهر صور به ایشان پیشنهاد و بلکه اصرار کردند تا با حسن استفاده از ظرفیت قانون و با صدور بخشنامهای ساده مدرسه را برای همیشه در اختیار معهد قرار دهد. امام صدر اما نپذیرفت. تعبیری که از آن بزرگوار نقل شده است چنین بود: «حالا ما کوتاه بیاییم! درست است که قدرت داریم، اما بنا نیست حالا که قدرتمند شدیم، جبروت و طغیان اعمال کنیم»!
• دیگر چه نمونههایی از مدارای امام صدر با این عالم لبنانی به یاد دارید؟
پاسخ: بارها و بارها نقل گردید که امام صدر و شیخ موسی عزالدین در مجلسی کنار هم حاضر بودهاند و امام صدر آن مرحوم را بر خود مقدم شمرد. از جمله بارها نقل شد که مثلاً بزرگی از بزرگان شیعه در شهر صور مرحوم گردید و امام صدر و شیخ موسی عزالدین به طور همزمان در مراسم تشییع حاضر بودهاند. انتظار مردم آن بود که امام صدر به عنوان رئیس طایفه و رهبر شیعیان بر پیکر متوفی نماز بخواند. اما آن بزرگوار هرگز نپذیرفت و همواره شیخ موسی عزالدین را بر خود مقدم شمرد و بلکه خود نیز به وی اقتدا کرد.
• اگر باز هم نمونههایی از این نوع برخوردهای اخلاقی امام صدر در برابر مخالفین به یاد دارید، ممنون میشویم که بیان بفرمایید.
پاسخ: بگذارید بالاتر از اینها را به شما بگویم: من شکی ندارم که اگر امثال آیاتالله سید محمد روحانی، سید محمد شیرازی و حسینعلی منتظری به جای ایران در لبنان قرار میگرفتند، تقریباً به همان دلایلی که در مقابل مسئولان وقت نظام جمهوری اسلامی ایستادند، با همان شدت و حدت و شاید نیز بیشتر، در مقابل امام صدر میایستادند. در عین حال یقین دارم که امام صدر نه اجازه میداد به خود آنها کمترین تعرضی صورت گیرد و نه به نزدیکان و اطرافیان آنها. لطفاً در نظر داشته باشید که بنا بر قوانین لبنان، امام شیعیان، مفتی اهل سنت و پاتریارک مسیحیان دقیقاً همان حقوق و مصونیتی را دارا هستند که مقام ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. همچنین این نکته را نیز به یاد داشته باشید که آسیبپذیری جامعهی شیعیان آن روز لبنان در برابر خطرات و تهدیدهای داخلی و خارجی بسیار بیشتر از نظام اسلامی عزیز ما بود. با این همه من یقین دارم که اگر عالمانی مثل بزرگانی که نام بردم در لبنان قرار میگرفتند و در مقابل امام صدر پرچم مخالفت علم میکردند، نه کسی خانهنشین میشد، نه حصری صورت میگرفت و نه کسی دادگاهی و خدایناخواسته به زندان یا تبعید محکوم میشد. روش امام صدر اینگونه نبود. امام صدر هواداران خود و مردم را به طور مطلق منع کرده بود از اینکه نسبت به مخالفین ایشان کمترین تعرض و اسائهی ادبی را ابراز کنند.
• آیا میتوانید با تعیین مصداق مثال هایی را ذکر کنید؟
پاسخ: بله. به عنوان مثال در اسناد ساواک آمده است که حکومت ایران، مسئولان حکومتی لبنان و همچنین گروههای مسیحی دستراستی آن کشور دست به دست هم داده بودند تا امام صدر را از ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعه خلع و مرحوم آیتالله سید حسن شیرازی – برادر کوچکتر مرحوم آیتالله سید محمد شیرازی – را در جای ایشان قرار دهند. یک برنامهی تبلیغاتی بسیار سنگین با هدف مطرح ساختن مرحوم شیرازی صورت گرفت. تلویزیون، رادیو و بسیاری از مطبوعات لبنان همه در این جهت به حرکت در آمدند. در حالیکه در لبنان محافل رسمی تنها رهبر شیعیان را «امام» میخواندند، مرحوم شیرازی را «امام شیرازی» نامیدند و به شکلی بسیار تحریکآمیز ایشان را در مقابل امام صدر علم کردند. بزرگان حرکت امل برای من نقل کردند که حتی در بدترین روزهایی که ایستادگی مرحوم شیرازی در مقابل امام صدر به اوج رسیده بود و تلویزیون دولتی لبنان گزارش تصویری مذاکرات وی در بارهی شیعیان و جنوب را تحت عنوان «امام شیرازی» با رئیسجمهور و مقامات رسمی لبنان پخش میکرد، امام صدر در جلسات مسئولان حرکت امل دستور اکید داده بودند که به هیچ وجه علیه ایشان اسائهی ادبی صورت نگیرد و علیه هواداران ایشان نیز کمترین تعرضی انجام نشود. میخواهم بگویم که روش امام صدر در برابر انتقادات و و حتی مخالفتها و کارشکنیها، افزودن بر محبتها و مهرورزی بود. امام صدر همواره تلاشش این بود که مخالفتها را با محبت درمان کند. در گذشته بارها تعریف کردم که مرحوم حجتالاسلام شیخ حسین خطیب - رئیس اسبق محاکم جعفری لبنان و یکی از مخالفان پر و پا قرص امام صدر - گفته بود که من هرچه بیشتر در مقابل امام ایستادم، ایشان بیشتر به من محبت کرد و این مسیر تا آنجا پیش رفت که نهایتاً در مفابل امام تسلیم شدم!
• از مظاهر سعهی صدر آیتالله صدر دیگر چه مواردی را سراغ دارید که به امام صدر نیز انتقال یافته باشد؟
پاسخ: یکی دیگر از مظاهر سعهی صدر مرحوم آیتالله صدر، مثبتاندیشی و نگاه مثبت ایشان به اغلب انسانها بود. آیتالله صدر انسانها را به قول معروف خاکستری میدید، نه سیاه و سفید. ایشان انسانها را به دو دستهی خوب و بد طبقهبندی نمیکرد که تنها خوبان را در محضر خود راه دهد و بدان را نه. آیتالله صدر خطاکران را طرد نمیکرد. ایشان به این نکات انسانی توجه داشت که اولاً هر انسانی جایزالخطا است؛ ثانیاً خداوند در توبه را روی بندگان گناهکار نبسته است و چنین افرادی اگر جذب شوند، امکان دارد متحول شوند؛ ثالثاً اغلب افراد خاطی و گناهکار، فضائلی نیز دارند که شاید بتواند جامعه و مردم را بکار آید. درب بیت و دفتر آیتالله صدر به روی همهی طبقات جامعه باز بود. هم روحانیون با ایشان مراوده داشتند، هم غیر روحانیون؛ هم مردم عادی با ایشان مراوده داشتند، هم شاه و مسئولان حکومتی. آیتالله صدر مثل خورشید و باران بر سر همه میتابید و میبارید. خُب؛ دقیقاً همین روحیه را حتی از دوران جوانی در امام صدر شاهد هستیم. بارها بیواسطه و با واسطه از مرحوم آیتالله سید مهدی روحانی شنیدم که طیف رفقای آقا موسی چنان وسیع بود که از مقیدترین افراد حوزوی تا روشنفکرترین افراد دانشگاهی را شامل میشد! آیاتالله سید موسی شبیری زنجانی، سید مهدی روحانی و میرزا علی احمدی میانجی از نزدیکترین دوستان امام صدر در قم بودند و در همین حال، منزل مرحوم جلال آل احمد و محفل ادبی او با خانم سیمین دانشور و مرحوم نیما یوشیج از جمله پاتوقهای ایشان در تهران بود. امام صدر از یک طرف به شخص دکتر مصدق قلباً علاقه و ارادت داشت و از طرف دیگر، مرحوم آیتالله کاشانی را نیز دوست میداشت و در منزل ایشان در تهران بسیار حاضر میشد. ممکن است این نوع رفتار امروز عادی به نظر برسد، اما آن روزگار عادی نبود. شنیدم که برخی دوستان و حتی اساتید امام صدر چندان راضی نبودند که آن بزرگوار در تعاملات اجتماعی خود اینقدر آزاد و باز برخورد میکرد. امام صدر حتی با مرحوم دکتر سید حسن امامی – امام جمعهی درباری تهران در زمان شاه – رفاقت داشت تا جائیکه برخی دوستان امام صدر پیشبینی کرده بودند که آن بزرگوار ممکن است به دامادی ایشان در آید! یا یکی از اعتراضهایی که در قم متوجه امام صدر شده بود این بود که چرا با امثال «شمس قناتآبادی» سلام و علیک دارد! البته به نظر من اوج این سعهی صدر به معنای مثبتاندیشی و نگاه مثبت به انسانها را میتوان در منش و رفتار امام صدر در لبنان مشاهده کرد؛ هم در عرضهی اجتماعی و هم در عرصهی سیاسی ...
• اگر ممکن است با ذکر مثال بیشتر توضیح دهید:
پاسخ: بله. مثلاً در عرصهی اجتماع و در مورد چگونگی تعامل با خانمهای شیعه، امام صدر طبیعتاً طرفدار و بلکه مروج حجاب بود. همسر و دخترهای خود ایشان کاملاً محجب بودند. ظاهراً آقای جلالالدین فارسی است که در خاطرات خود آورده که آن زمان در لبنان دو یا حداکثر سه خانم شیعه از چادر مشکی برای حجاب خود استفاده میکردند که اولین آنها همسر امام صدر بود. با این همه، امام صدر هرگز خانمها و دختران شیعه را مجبور نکرد که حتی در حضور خود ایشان محجب و مثلاً با روسری ظاهر شوند؛ حتی در زمانی که رسماً ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعه و رهبری شیعیات لبنان را عهدهدار شده بودند! در بسیاری از محافل رسمی امام صدر، خانمهای بیحجاب نیز حضور داشتند. برخی علمای لبنان مثل مرحوم آیتالله شیخ محمد جواد مغنیه به این روش امام صدر سخت اعتراض کردند. خود آنها سختگیرانه برخورد میکردند. پاسخ امام صدر اما آن بود که این محفل ما آخرین مکانی است که این خانمها میتوانند در بارهی معارف اسلام و مکتب اهل بیت (ع) مطلبی بشنوند. اگر آنها را از اینجا نیز برانیم، جای دیگر نخواهند رفت و دیگر چیزی از اسلام و تشیع به گوش آنها نخواهد رسید. اما اگر با صبر، حوصله و خصوصاً با رعایت حرمت و تکریم این خانمها با آنان رفتار کنیم، محبت و منطق دیر یا زود دلهای آنان را نرم و همراه خواهد ساخت. تجربه نیز نشان داد که این روش امام صدر جواب میدهد، آن هم به شکل اساسی و ریشهای ...
• چطور؟ کدام تجربه؟ لطقاً با ذکر مثال توضیح دهید ...
پاسخ: شاید بهترین مثال از این رفتار سازندهی امام صدر با خانم های بیحجاب شیعه، مدرسهی عالی پرستاری است که ایشان در بیروت راه انداخت. سال 1977م جشن فارغالتحصیلی اولین دورهی دانشآموختگان این مدرسه با حضور خود امام صدر در تالار مجلس اعلای اسلامی شیعه برگزار شد. شما وقتی به تصاویر آن جشن نگاه میکنید، مشاهده میکنید که از رئیس مدرسه تا دختران فارغالتحصیل، همه بیحجاب بودند. حتی یک خانم محجب در سالن حضور نداشت. اول مدیر بیحجاب مدرسه در حضور امام صدر میایستد و گزارش میدهد. بعد خود امام صدر جلوی حضار میایستد و سخنرانی میکند. پس از آن دانشآموختگان ممتاز با همان وضعیت بیحجاب از سوی امام صدر مورد تجلیل و تکریم قرار میگیرند و هر کدام جایزهای را از دست ایشان دریافت میدارند. نهایتاً نیز همه اطراف امام صدر اجتماع میکنند و یک عکس دستهجمعی بسیار صمیمانه را به رسم یادگاری بر میدارند. روش امام صدر و سعهی صدر ایشان در برخورد با انسانها تا این حد بود. طبیعی است که این همه صبر و محبت، خصوصاً وقتی با اخلاص آمیخته شود، جواب میدهد. از خانم رباب صدر – خواهر محترم امام صدر و رئیس کنونی مؤسسات امام صدر در لبنان – شنیدم که همهی آن دخترها عاقبت به خیر و اغلب آنها با حجاب شدند. تعدادی از آنها ادامهی تحصیل دادند و امروز از اساتید خوشنام دانشگاههای لبنان هستند. تعدادی از آنها همسران کادرها و رزمندگان امروز مقاومت اسلامی لبنان و لذا در جهاد همسران خود شریک هستند. برخی نیز با مؤسسات امام صدر همکاری میکنند و در قالب درمانگاههای سیار به معالجه و مداوای ساکنان محروم روستاهای جنوب لبنان میپردازند ...
• گفته شده است که شخصیت اجتماعی و سیاسی امام صدر از پدر بزرگوار ایشان - مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر - تأثیر زیادی پذیرفته است. میزان تعاملپذیری امام صدر از پدرشان در این عرصهها واقعاً تا چه میزان بوده است؟
پاسخ: به نظر من نیز اولین و بلکه مؤثرترین انسانی که بر شخصیت اجتماعی و سیاسی امام صدر تأثیر گذاشت و اصلاً آن را شکل داد، مرحوم پدر ایشان، آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر بود. مبالغه نیست اگر گفته شود، این بزرگوار، الگوی امام صدر در عرصهی اجتماع و سیاست بود و بیشترین تأثیر را بر شکلگیری شخصیت ایشان گذاشت. امام صدر در ابعاد اجتماعی و سیاسی از پدر درسهای مهمی فرا گرفت.
• چه درسهایی؟ لطفاً با ذکر برخی مصداقها توضیح دهید. مهمترین درسهایی که امام صدر از پدر فرا گرفت، چه بود؟
پاسخ: مهمترین درس، تفسِ احساس مسئولیت نسبت به مشکلات مردم و جامعه بود. آیتالله صدر مردم را از صمیم قلب دوست داشت. ایشان اعتقاد داشت که یک فرد مسلمان، خصوصاً یک شیعهی اهل بیت (ع) و بالأخص یک فرد روحانی، باید در برابر درد و رنج مردم احساس مسئولیت و به اندازهی توان خود برای رفع حوائج آنها تلاش کند. شما وقتی در شرح حال آیتالله صدر نظر میکنید، در مییابید که ایشان در هر شهری که قرار گرفت، پشت و پناه مستمندان بود و خیلی زود مرجع وحید حل و فصل مشکلات زندگی روزمرهی آنها شد. آیتالله صدر طی دوران قریب به پانزده سالی که به طور ناپیوسته در شهر مشهد اقامت داشت، تأسیسات عامالمنفعه متعددی را بنا کرد و خدمات اجتماعی فراوانی را به مردم ارائه داد. از جمله زمانی که قحطی مشهد را فرا گرفت، با تلاشهای فراوان، از جمله بسیج مردم، هزازان تن را از خطر مرگ حتمی نجات داد. گفتهاند اولین باری که مسجد گوهرشاد از نعمت برق و روشنایی بهرهمند شد، به همت آیتالله صدر بود. در آخرین سالهای اقامت آیتالله صدر در مشهد، جایگاه اجتماعی ایشان دیگر بلامنازع و اولین روحانی شهر بود. طوری که آیتالله سید موسی شبیری زنجانی در کتاب «جرعهای از دریا» به واسطهی آیتالله خامنهای از پدر ایشان نقل کرده است که آیتالله صدر در مشهد حتی «انفذ از مرحوم آیتالله حاجآقا حسین قمی بود» ...
• در قم نیز ظاهراً ایشان همین نقش را دارا بودند ...
پاسخ: همینطور است. آیتالله صدر طی 17 سالی که پس از درگذشت مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم اقامت داشت، به رغم آنکه خود هیچ امکاناتی نداشت، با مردمداری، درایت و با بسیج انسانهای خَیِّر و با همت، خدمات اجتماعی بیشماری به را مردم و شهر ارائه کرد. بیمارستان سهامالدوله قم که آن زمان پس از بیمارستان فاطمی دومین بیمارستان شهر قم بود، با پیگیری آیتالله صدر بود که در سال 1316ش توسط مرحوم دکتر مدرسی و با کمک برخی خیرین، تکمیل و راهاندازی شد. یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی آیتالله صدر، حل مشکل آب آشامیدنی شهر قم بود. آن بزرگوار در دیدارهایی که شاه، وزرا و نمایندگان دولت با ایشان داشتند، همواره با جدیت پیگیر حل این مسأله بود. آیتالله صدر البته منتظر شاه و دولت نماند و متناسب با امکانات آن روز، چاههای آب و آبانبارهای متعددی را در نقاط کمآب شهر بنا کرد. از افراد موثقی شنیدم که آیتالله صدر از چهرههای مؤثری بود که پروژهی تأمین محدود برق محلات شهر قم توسط کارخانهی ریسباف در سال 1318ش و سپس پروژهی تأمین گستردهتر آن توسط شرکت سهامی برق قم به مدریت مرحوم آقای حاج محمد رضا زاد را پشت پرده تشویق و پیگیری کرد. حتی گفته شده است زمانی که برق قم توسط کارخانهی ریسباف تأمین میشد، چند بار که شهرداری قم به بهانهی کمبود بودجه از دادن برق به برخی خیابانها و محلات شهر امتناع کرد، این آیتالله صدر بود که تأمین این مخارج را برای راهاندازی کار مردم متکفل شد. آیتالله صدر طی سالهای جنگ جهانی دوم – 1318 تا 1324ش - که ایران و از جمله شهر قم توسط متفقین اشغال و نتیجتاً فشارهای معیشتی بیشماری بر مردم وارد شد، با تشویق و راهاندازی بعضی انسانهای خیر و صاحب همت، مؤسسات خیریهی مهم و مؤثری را برای کمک به مستمندان و خصوصاً تهیهی نان، آذوقه و ذغال زمستان آنها تأسیس کرد. خصوصاً در سال 1321ش که پدیدهی قحطی برخی شهرهای ایران، از جمله قم و تهران را فرا گرفت، آیتالله صدر فعالترین شخص در سطح شهر قم بود که به داد مردم رسید و از جمعیت 60 هزار نفری شهر، متحاوز از 20 هزار تن را از خطر مرگ حتمی بر اثر گرسنگی و سرما نجات داد. گفته شده است که کمک به مستمندان برای ایشان چنان اهمیت داشت که به رغم شأن و جایگاه بالای مرجعیت و زعامت، بارها و بارها خود شبها شخصاً به درب خانهی ثروتمندان رفت تا ضرورت کمک مؤثر آنها را برای نجات فقرا از خطرات گرسنگی و سرما یادآوری و طلب کند ...
• این احساس مسئولیت آیتالله سید صدرالدین صدر نسبت به مشکلات مردم و جامعه چگونه در زندگی امام صدر تبلور یافت؟ آیا این خصوصیت در دوران حضور ایشان در ایران ظهور و بروزی داشت؟
پاسخ: همین را میخواهم عرض کنم. خُب، به زندگی امام صدر نیز که نگاه میکنیم، میبینیم که ایشان از همان ابتدای جوانی و بلکه از سنین نوجوانی رویهای مشابه در پیش گرفت. امام صدر در هر مقطع سنی که قرار داشت، متناسب با دایرهی مراودات، محدودهی امکانات و در یک کلام اقتضائات خاصی که همان مقطع سنی داشت، در قبال مشکلات مردم، خصوصاً نیازمندان و مستمندان، دردمندی و احساس مسئولیت داشت. امام صدر در بهمن سال 1320ش در حالیکه نوجوانی 13 ساله بیش نبود، یادداشتی در صفحهی اول هفتهنامهی محلی استوار در قم منتشر کرد با عنوان «تا کی رنج؟!». در آن یادداشت پس از اشاره به محنت و فریاد «بینوایان و بیچارگان» آورده است: «مصادر امروز ما چقدر گوش سنگین و دل سختاند که گویی پنبه در گوش نهادهاند و معلوم نیست مرجع تظلم کیست و چه کسی باید بداد مردم برسد و تا کی این وضعیت لاتکلیفی ادامه خواهد داشت»! امام صدر وقتی وارد دنیای طلبگی شد، شدیداً مراقب بود تا طلبههایی را که تازه به قم وارد میشوند و غریب هستند، اگر مشکل یا گرفتاری داشتند، مورد محبت و حمایت قرار دهد. مرحوم دکتر شهیدی در خاطرات خود آورده است که وقتی در سال 1325ش به قم وارد شد و غریب و ناشناس و بیمار بود، آقا موسای 17 ساله «در آن ایام تنهایی و بیماری» به ایشان «خیلی رسیدگی و لطف نمود». امام صدر اندکی بعد، یعنی زمانی که هنوز 20 سال نشده بود و تازه درس خارج را شروع کرده بود، تابستانها هر روز راهی روستای کرمجگان و برخی روستاهای دیگر بخش کهک در اطراف قم میشد تا میان مردم داروی مجانی توزیع کند. مرحوم آیتالله سید عبدالرئوف ملایری که در برخی از این سفرها همراه ایشان بود نقل کرده است، مادرها، کودکانشان و افراد سالخوردهی روستا، در محلِّ قرار به صف ایستاده و منتظر بودند تا آقا موسی برسد و متناسب با بیماری و کسالت آنها، دارو و توضیحات لازم را ارائه کند. کسانی که بیماریشان جدیتر و از درمانهای اولیه و سرپایی فراتر بود، از سوی آقا موسی دستخطی دریافت میکردند تا با مراجعه به دکتر مدرسی و برخی اطباء خیر دیگر در قم، مورد مداوا قرار گیرند. مرحوم آیتالله سید عبدالعزیز طباطبایی در خاطرات خود آورده است که در سال 1331 عازم نجف اشرف بود و روزهای متمادی ناامیدانه تلاش میکرد تا بلیط قطار تهیه کند، اما به سبب ازدهام جمعیت جلوی ایستگاه راهآهن قم، موفق نشده و حسابی مستأصل شده بود. امام صدر همینکه مطلع شد، یادداشتی کوتاه برای رئیس وقت راهآهن قم نوشت و مشکل مرحوم طباطبایی با همان یادداشت حل شد. بدون مبالغه میتوان گفت که این آیات شریفهی قرآن ورد زبان این پدر و پسر بزرگوار بود که «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ. فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ. وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ». امام صدر به لبنان نیز که رفت، اصلیترین کارش معالجهی فقر و حرمان شیعیان و بلکه کل محرومان آن جامعه بود. اصلاً نفسِ رفتن امام صدر به لبنان با همین هدف صورت گرفت که زندگی شیعیان را از آن فقر و فلاکتی که تا دههی 30 شمسی به آن گرفتار بودند، برهاند. همانطور که میدانید، امام صدر از احیای جمعیت خیریهی «البر و الاحسان» و ریشهکن سازی پدیدهی تکدی در شهر صور حرکت خود را آغاز کرد و پس از راهاندازی یک نهضت تأسیس جمعیتهای خیریه در سراسر لبنان، نهایتاً تودههای مردم را در قالب «حرکتالمحرومین» به منظور مبارزهی گستردهتر با پدیدهی حرمان بسیج کرد. غرض آنکه این احساس مسئولیت امام صدر در قبال زندگی و سرنوشت مردم، ریشه در جوانی و حتی نوجوانی ایشان داشت و بدون شک نتیجهی آن تأثیرات اخلاقی و تربیتی بود که در خانه و خصوصاً از پدر فرا گرفته بود.
• امام صدر دیگر چه درسهای مهمی را در عرصهی اجتماع از پدر فرا گرفته بود؟
پاسخ: یکی دیگر از مهمترین خصوصیات مرحوم آیتالله صدر که گفتهاند در میان اقران ایشان کمنظیر بود، عواطف انسانی و مهرورزی ذاتی ایشان نسبت به طبقات مختلف مردم بود. مثلاً آیتالله صدر با اینکه مرجع تقلید و رئیس حوزه بود، به حجرهی تکتک طلبهها سر میزد و از حال و احوال آنها جویا میشد. بزرگان امروز نقل میکنند که آیتالله صدر فصل بهار که میشد، به تکتک حجرههای مدارس فیضیه و دارالشفا سر میزد، پنجرهها را باز میکرد و این بیت را میخواند:
گفت پیامبر به اصحاب کبار |
تن مپوشانید از باد بهار |
• درسهای مهم دیگری که امام صدر در عرصههای اجتماع و سیاست از پدر فرا گرفت، چه بود؟
پاسخ: یکی دیگر از درسهای مهمی که امام صدر از پدرش فرا گرفت، سعهی صدر بود. البته شاید نیز این خصوصیت اکتسابی نبود و بلکه ذاتی بود که در این صورت باز از پدر به ارث برده بود. به نظر من از مهمترین رموز موفقیت آیتالله صدر در حفظ حوزهی علمیهی قم پس از درگذشت مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، همین سعهی صدر وسیع ایشان بود. میدانید که از امام علی (ع) نیز نقل شده است که «آلة الرياسة سعة الصدر». یعنی سعهی صدر، ابزار ریاست است ...
• منظور شما از سعهی صدر دقیقاً چیست؟ این سعهی صدر چه نمودهایی داشت؟
پاسخ: این سعهی صدر آیتالله صدر، چند جور نمود داشت. طبیعتاً یکی از مظاهر آن، مدارای آیتالله صدر با منتقدین و مخالفین بود. به هر حال آیتالله صدر رئیس حوزه بود و طبیعی است که یک رئیس نمیتواند انتظار همه را برآورده کند. بنابراین منتقدین و مخالفینی خواهد داشت که این طرف و آن طرف علیه او حرف میزنند و بعضاً حتی کارشکنی نیز میکنند. آیتالله صدر نیز از این قاعده مستنثنی نبود؛ خصوصاً در دوران رضاخان و بالأخص در سالهای جنگ جهانی دوم، که ایران و از جمله قم توسط قوای متفقین اشغال شده بود و انواع فشارهای امنیتی و معیشتی، بر دوش مردم و طلاب سنگینی میکرد. در خاطرات مرحوم آیتالله شیخ محمد تقی بافقی آمده است که پس از شهریور سال 1320ش سفری به قم آمدند و در جلسهای انتقاد عدهای علیه اقدامات آیتالله صدر را شنیدند و در مقابل به دفاع از آن بزرگوار برخاستند. همچنین مرحوم آیتالله علامه کرباسچیان – مؤسس مدارس علوی و نیکان – در یکی از سخنرانیهای خود با عنوان «شرح صدر» نقل کردند که مرحوم آیتالله صدر فرموده بودند: «شبی که نامهی فحش نیاید، من خوابم نمیبرد». خُب؛ واکنش آیتالله صدر در برابر منتقدین و مخالفین خود چه بود؟ حقیقت آن است که جز بزرگواری و تحمل، چیز دیگری نبود. آنطور که بزرگان امروز نقل میکنند، هیچگاه عکسالعمل نشان ندادند؛ هیچگاه اعتراض یا گله نکردند؛ هیچگاه کسی به سبب انتقاد یا مخالفت با آیتالله صدر، دچار محدودیت نشد. فراتر از این، هیچگاه کسی بابت نوع قضاوت آیتالله صدر در بارهی خود، حتی نگران هم نبود. به قول مرحوم آیتالله سید رضا صدر – فرزند ارشد ایشان –، آیتالله صدر «قلبی بود که هیچ کس از او بیم نداشت». خُبّ، امام صدر را نیز میبینیم که همین خصلت را داشت و در برابر منتقدین و مخالفین اهل مدارا بود ...
• آیا خاطرهای ناگفته از مدارای ایشان با مخالفین به یاد دارید؟
پاسخ: بله. مثلاً یکی از مخالفین پر و پا قرص امام صدر در لبنان، مرحوم آیتالله شیخ موسی عزالدین بود. آن مرحوم حدود سی سال از امام صدر بزرگتر بود و عملاً بعد از مرحوم آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین، بزرگ علمای شیعه در لبنان محسوب بود. او از شاگردان مرحوم آیتالله میرزا حسین نائینی بود و خود را نه تنها اعلم از امام صدر، که در حکم استاد آن بزرگوار میدانست. بر اساس همین باور نیز با امام صدر تعامل میکرد. شاید مبالغه نباشد اگر بگویم، نسبت شیخ موسی عزالدین با امام صدر، مشابه نسبت آیتالله منتظری با مقام معظم رهبری بود. ایشان و اطرافیان ایشان خیلی علیه امام صدر در لبنان کارشکنی کردند. یکی از سوژههای مهم اختلاف شیخ موسی عزالدین با امام صدر، کاربری مدرسهای دینی در شهر صور بود. بانیان مدرسه سالها قبل از آمدن امام صدر به لبنان بنای آن را ساخته بودند تا حوزهی علمیهای در آن پا گیرد. بنای مدرسه اما به دلیل عدم استقبال جوانان، متروک مانده بود. لذا مرحوم شیخ موسی عزالدین آن را مطابق سلیقهی خود و در راستای فعالیتهای دینی خویش دخل و تصرف نمود. وقتی امام صدر به لبنان آمد و حوزهی علمیهی «معهد الدراسات الاسلامیه» را در شهر صور تأسیس کرد، مقاطعی پیش آمد که طلاب معهد برای استقرار و حتی تشکیل کلاسهای خود محل مناسبی نداشتند. گروهی از علما و موجهین شهر صور برای مدتی کوتاه چنین تصمیم گرفتند که محل معهد موقتاً به بخشی از مدرسهی شیخ موسی عزالدین منتقل شود. این موضوع سبب نارضایتی شیخ را فراهم نمود. اختلافات اوج گرفت. وقتی مجلس اعلای اسلامی شیعه تأسیس و امام صدر به ریاست آن انتخاب شد، اعضای مجلس همنوا با علما و موجهین شهر صور به ایشان پیشنهاد و بلکه اصرار کردند تا با حسن استفاده از ظرفیت قانون و با صدور بخشنامهای ساده مدرسه را برای همیشه در اختیار معهد قرار دهد. امام صدر اما نپذیرفت. تعبیری که از آن بزرگوار نقل شده است چنین بود: «حالا ما کوتاه بیاییم! درست است که قدرت داریم، اما بنا نیست حالا که قدرتمند شدیم، جبروت و طغیان اعمال کنیم»!
• دیگر چه نمونههایی از مدارای امام صدر با این عالم لبنانی به یاد دارید؟
پاسخ: بارها و بارها نقل گردید که امام صدر و شیخ موسی عزالدین در مجلسی کنار هم حاضر بودهاند و امام صدر آن مرحوم را بر خود مقدم شمرد. از جمله بارها نقل شد که مثلاً بزرگی از بزرگان شیعه در شهر صور مرحوم گردید و امام صدر و شیخ موسی عزالدین به طور همزمان در مراسم تشییع حاضر بودهاند. انتظار مردم آن بود که امام صدر به عنوان رئیس طایفه و رهبر شیعیان بر پیکر متوفی نماز بخواند. اما آن بزرگوار هرگز نپذیرفت و همواره شیخ موسی عزالدین را بر خود مقدم شمرد و بلکه خود نیز به وی اقتدا کرد.
• اگر باز هم نمونههایی از این نوع برخوردهای اخلاقی امام صدر در برابر مخالفین به یاد دارید، ممنون میشویم که بیان بفرمایید.
پاسخ: بگذارید بالاتر از اینها را به شما بگویم: من شکی ندارم که اگر امثال آیاتالله سید محمد روحانی، سید محمد شیرازی و حسینعلی منتظری به جای ایران در لبنان قرار میگرفتند، تقریباً به همان دلایلی که در مقابل مسئولان وقت نظام جمهوری اسلامی ایستادند، با همان شدت و حدت و شاید نیز بیشتر، در مقابل امام صدر میایستادند. در عین حال یقین دارم که امام صدر نه اجازه میداد به خود آنها کمترین تعرضی صورت گیرد و نه به نزدیکان و اطرافیان آنها. لطفاً در نظر داشته باشید که بنا بر قوانین لبنان، امام شیعیان، مفتی اهل سنت و پاتریارک مسیحیان دقیقاً همان حقوق و مصونیتی را دارا هستند که مقام ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. همچنین این نکته را نیز به یاد داشته باشید که آسیبپذیری جامعهی شیعیان آن روز لبنان در برابر خطرات و تهدیدهای داخلی و خارجی بسیار بیشتر از نظام اسلامی عزیز ما بود. با این همه من یقین دارم که اگر عالمانی مثل بزرگانی که نام بردم در لبنان قرار میگرفتند و در مقابل امام صدر پرچم مخالفت علم میکردند، نه کسی خانهنشین میشد، نه حصری صورت میگرفت و نه کسی دادگاهی و خدایناخواسته به زندان یا تبعید محکوم میشد. روش امام صدر اینگونه نبود. امام صدر هواداران خود و مردم را به طور مطلق منع کرده بود از اینکه نسبت به مخالفین ایشان کمترین تعرض و اسائهی ادبی را ابراز کنند.
• آیا میتوانید با تعیین مصداق مثال هایی را ذکر کنید؟
پاسخ: بله. به عنوان مثال در اسناد ساواک آمده است که حکومت ایران، مسئولان حکومتی لبنان و همچنین گروههای مسیحی دستراستی آن کشور دست به دست هم داده بودند تا امام صدر را از ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعه خلع و مرحوم آیتالله سید حسن شیرازی – برادر کوچکتر مرحوم آیتالله سید محمد شیرازی – را در جای ایشان قرار دهند. یک برنامهی تبلیغاتی بسیار سنگین با هدف مطرح ساختن مرحوم شیرازی صورت گرفت. تلویزیون، رادیو و بسیاری از مطبوعات لبنان همه در این جهت به حرکت در آمدند. در حالیکه در لبنان محافل رسمی تنها رهبر شیعیان را «امام» میخواندند، مرحوم شیرازی را «امام شیرازی» نامیدند و به شکلی بسیار تحریکآمیز ایشان را در مقابل امام صدر علم کردند. بزرگان حرکت امل برای من نقل کردند که حتی در بدترین روزهایی که ایستادگی مرحوم شیرازی در مقابل امام صدر به اوج رسیده بود و تلویزیون دولتی لبنان گزارش تصویری مذاکرات وی در بارهی شیعیان و جنوب را تحت عنوان «امام شیرازی» با رئیسجمهور و مقامات رسمی لبنان پخش میکرد، امام صدر در جلسات مسئولان حرکت امل دستور اکید داده بودند که به هیچ وجه علیه ایشان اسائهی ادبی صورت نگیرد و علیه هواداران ایشان نیز کمترین تعرضی انجام نشود. میخواهم بگویم که روش امام صدر در برابر انتقادات و و حتی مخالفتها و کارشکنیها، افزودن بر محبتها و مهرورزی بود. امام صدر همواره تلاشش این بود که مخالفتها را با محبت درمان کند. در گذشته بارها تعریف کردم که مرحوم حجتالاسلام شیخ حسین خطیب - رئیس اسبق محاکم جعفری لبنان و یکی از مخالفان پر و پا قرص امام صدر - گفته بود که من هرچه بیشتر در مقابل امام ایستادم، ایشان بیشتر به من محبت کرد و این مسیر تا آنجا پیش رفت که نهایتاً در مفابل امام تسلیم شدم!
• از مظاهر سعهی صدر آیتالله صدر دیگر چه مواردی را سراغ دارید که به امام صدر نیز انتقال یافته باشد؟
پاسخ: یکی دیگر از مظاهر سعهی صدر مرحوم آیتالله صدر، مثبتاندیشی و نگاه مثبت ایشان به اغلب انسانها بود. آیتالله صدر انسانها را به قول معروف خاکستری میدید، نه سیاه و سفید. ایشان انسانها را به دو دستهی خوب و بد طبقهبندی نمیکرد که تنها خوبان را در محضر خود راه دهد و بدان را نه. آیتالله صدر خطاکران را طرد نمیکرد. ایشان به این نکات انسانی توجه داشت که اولاً هر انسانی جایزالخطا است؛ ثانیاً خداوند در توبه را روی بندگان گناهکار نبسته است و چنین افرادی اگر جذب شوند، امکان دارد متحول شوند؛ ثالثاً اغلب افراد خاطی و گناهکار، فضائلی نیز دارند که شاید بتواند جامعه و مردم را بکار آید. درب بیت و دفتر آیتالله صدر به روی همهی طبقات جامعه باز بود. هم روحانیون با ایشان مراوده داشتند، هم غیر روحانیون؛ هم مردم عادی با ایشان مراوده داشتند، هم شاه و مسئولان حکومتی. آیتالله صدر مثل خورشید و باران بر سر همه میتابید و میبارید. خُب؛ دقیقاً همین روحیه را حتی از دوران جوانی در امام صدر شاهد هستیم. بارها بیواسطه و با واسطه از مرحوم آیتالله سید مهدی روحانی شنیدم که طیف رفقای آقا موسی چنان وسیع بود که از مقیدترین افراد حوزوی تا روشنفکرترین افراد دانشگاهی را شامل میشد! آیاتالله سید موسی شبیری زنجانی، سید مهدی روحانی و میرزا علی احمدی میانجی از نزدیکترین دوستان امام صدر در قم بودند و در همین حال، منزل مرحوم جلال آل احمد و محفل ادبی او با خانم سیمین دانشور و مرحوم نیما یوشیج از جمله پاتوقهای ایشان در تهران بود. امام صدر از یک طرف به شخص دکتر مصدق قلباً علاقه و ارادت داشت و از طرف دیگر، مرحوم آیتالله کاشانی را نیز دوست میداشت و در منزل ایشان در تهران بسیار حاضر میشد. ممکن است این نوع رفتار امروز عادی به نظر برسد، اما آن روزگار عادی نبود. شنیدم که برخی دوستان و حتی اساتید امام صدر چندان راضی نبودند که آن بزرگوار در تعاملات اجتماعی خود اینقدر آزاد و باز برخورد میکرد. امام صدر حتی با مرحوم دکتر سید حسن امامی – امام جمعهی درباری تهران در زمان شاه – رفاقت داشت تا جائیکه برخی دوستان امام صدر پیشبینی کرده بودند که آن بزرگوار ممکن است به دامادی ایشان در آید! یا یکی از اعتراضهایی که در قم متوجه امام صدر شده بود این بود که چرا با امثال «شمس قناتآبادی» سلام و علیک دارد! البته به نظر من اوج این سعهی صدر به معنای مثبتاندیشی و نگاه مثبت به انسانها را میتوان در منش و رفتار امام صدر در لبنان مشاهده کرد؛ هم در عرضهی اجتماعی و هم در عرصهی سیاسی ...
• اگر ممکن است با ذکر مثال بیشتر توضیح دهید:
پاسخ: بله. مثلاً در عرصهی اجتماع و در مورد چگونگی تعامل با خانمهای شیعه، امام صدر طبیعتاً طرفدار و بلکه مروج حجاب بود. همسر و دخترهای خود ایشان کاملاً محجب بودند. ظاهراً آقای جلالالدین فارسی است که در خاطرات خود آورده که آن زمان در لبنان دو یا حداکثر سه خانم شیعه از چادر مشکی برای حجاب خود استفاده میکردند که اولین آنها همسر امام صدر بود. با این همه، امام صدر هرگز خانمها و دختران شیعه را مجبور نکرد که حتی در حضور خود ایشان محجب و مثلاً با روسری ظاهر شوند؛ حتی در زمانی که رسماً ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعه و رهبری شیعیات لبنان را عهدهدار شده بودند! در بسیاری از محافل رسمی امام صدر، خانمهای بیحجاب نیز حضور داشتند. برخی علمای لبنان مثل مرحوم آیتالله شیخ محمد جواد مغنیه به این روش امام صدر سخت اعتراض کردند. خود آنها سختگیرانه برخورد میکردند. پاسخ امام صدر اما آن بود که این محفل ما آخرین مکانی است که این خانمها میتوانند در بارهی معارف اسلام و مکتب اهل بیت (ع) مطلبی بشنوند. اگر آنها را از اینجا نیز برانیم، جای دیگر نخواهند رفت و دیگر چیزی از اسلام و تشیع به گوش آنها نخواهد رسید. اما اگر با صبر، حوصله و خصوصاً با رعایت حرمت و تکریم این خانمها با آنان رفتار کنیم، محبت و منطق دیر یا زود دلهای آنان را نرم و همراه خواهد ساخت. تجربه نیز نشان داد که این روش امام صدر جواب میدهد، آن هم به شکل اساسی و ریشهای ...
• چطور؟ کدام تجربه؟ لطقاً با ذکر مثال توضیح دهید ...
پاسخ: شاید بهترین مثال از این رفتار سازندهی امام صدر با خانم های بیحجاب شیعه، مدرسهی عالی پرستاری است که ایشان در بیروت راه انداخت. سال 1977م جشن فارغالتحصیلی اولین دورهی دانشآموختگان این مدرسه با حضور خود امام صدر در تالار مجلس اعلای اسلامی شیعه برگزار شد. شما وقتی به تصاویر آن جشن نگاه میکنید، مشاهده میکنید که از رئیس مدرسه تا دختران فارغالتحصیل، همه بیحجاب بودند. حتی یک خانم محجب در سالن حضور نداشت. اول مدیر بیحجاب مدرسه در حضور امام صدر میایستد و گزارش میدهد. بعد خود امام صدر جلوی حضار میایستد و سخنرانی میکند. پس از آن دانشآموختگان ممتاز با همان وضعیت بیحجاب از سوی امام صدر مورد تجلیل و تکریم قرار میگیرند و هر کدام جایزهای را از دست ایشان دریافت میدارند. نهایتاً نیز همه اطراف امام صدر اجتماع میکنند و یک عکس دستهجمعی بسیار صمیمانه را به رسم یادگاری بر میدارند. روش امام صدر و سعهی صدر ایشان در برخورد با انسانها تا این حد بود. طبیعی است که این همه صبر و محبت، خصوصاً وقتی با اخلاص آمیخته شود، جواب میدهد. از خانم رباب صدر – خواهر محترم امام صدر و رئیس کنونی مؤسسات امام صدر در لبنان – شنیدم که همهی آن دخترها عاقبت به خیر و اغلب آنها با حجاب شدند. تعدادی از آنها ادامهی تحصیل دادند و امروز از اساتید خوشنام دانشگاههای لبنان هستند. تعدادی از آنها همسران کادرها و رزمندگان امروز مقاومت اسلامی لبنان و لذا در جهاد همسران خود شریک هستند. برخی نیز با مؤسسات امام صدر همکاری میکنند و در قالب درمانگاههای سیار به معالجه و مداوای ساکنان محروم روستاهای جنوب لبنان میپردازند ...