انسان الهي، انساني معنا گراست؛ انساني است آراسته به معنويت. انساني است كه وارد قلمرو عبوديت شده است و در اولين مرحله بنده خوب خدا است. در الگوي متعاليه كه ما معتقديم الگوي اسلامي ايراني پيشرفت بر آن اساس تنظيم و تدوين خواهد شد آميخته است با معنويت با عدالت با اخلاص با تقوي با ايثار با رهبري الهي و ولايت با ارزشها و فضايل اخلاقي و پيراسته از رذايل. به لحاظ اعتقادي هم همينطور به توحيد و نبوت و معاد آراسته است و به لحاظ فقهي هم همينطور.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئيس پژوهشكده علوم و انديشه سياسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم گفت: علوم انساني متعالي ميتواند زمينه تدوين الگوي اسلامي ايراني پيشرفت را فراهم كند.
به گزارش خبرنگار آيين و انديشه باشگاه خبري فارس «توانا»، مقام معظم رهبري در 25 ارديبهشتماه سال جاري در مورد الگوي پيشرفت اسلامي فرمودند: «بحثى كه براى الگوى پيشرفت ميكنيم، براى اين نيست كه مىخواهيم پيشرفت را شروع كنيم؛ پيشرفت از انقلاب شروع شده، بلكه به اين معناست كه با بحث نظرى و تعريف شفاف و ضابطهمند از پيشرفت، قصد داريم يك باور همگانى در درجه اول در بين نخبگان، بعد در همه مردم به وجود بيايد كه بدانند دنبال چه هستيم و به كجا ميخواهيم برسيم و بخشهاى گوناگون نظام بدانند چه كار بايد بكنند. اين را بايد پيدا كنيم».
در اين راستا، گفتوگويي مشروح با حجتالاسلام والمسلمين نجف لكزايي، مدير پژوهشكده علوم و انديشه سياسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم صورت گرفته است كه در ادامه از نظر ميگذرد.
* الگوي پيشرفت چيست؟ اين الگو چه نكاتي را بايد در بر داشته باشد و ضرورت دستيابي به اين الگو چيست؟
ـ پيام اصلي دين به ويژه دين اسلام فلاح و رستگاري بشر است، اولين جملهاي كه پيامبر گرامي اسلام (ص) به مردم گفتند اين بود كه «قولوا لا اله الاالله تفلحوا» اين رستگاري و فلاح همان چيزي است كه ما امروز از آن با عنوان پيشرفت ياد ميكنيم يا در ادبيات ديگري كه در قرآن كريم به كار رفته بحث خارج كردن از ظلمت به سوي نور است و يا بحث خروج از جاهليت و ورود به عالم عقلانيت، در واقع جاهليتي كه پيامبر گرامي اسلام(ص) مردم را از آن دور ميكرد مجموعهاي از نابسامانيهاي مادي و معنوي بود.
در تعبيري حضرت علي(ع) فرمودهاند كه خداوند متعال پيامبر را زماني مبعوث كرد كه مردم به لحاظ مادي و معنوي در بدترين وضعيت بودند و آنجا تعبير «في شرّ الدار» آمده اين تعبير يعني بدترين سكونتگاهها و خانهها را داشتند. بعضي از شاخصهاي ديگر را هم ذكر ميكند و به لحاظ معنوي ميگويد «علي شرّ الدين» بودند، يعني بدترين اعتقادات و ديدگاهها را داشتند، بنابراين ما ميگوييم جاهليت جامعهاي است كه مجموعهاي از نابهسامانيهاي مادي و معنوي در آن وجود دارد. اسلام كه ميآيد ميخواهد جامعه را از اين نابسامانيهاي مادي و معنوي نجات دهد، اسم اين را امروز معمولاً پيشرفت ميگذارند و عبارتهاي ديگري مانند توسعه و در يك مقطعي برخي فيلسوفان ما اسم اين را ميگذاشتند سعادت. بنابراين وقتي ما از الگوي پيشرفت صحبت ميكنيم؛ يعني آن الگويي كه براي ما فلاح و رستگاري را تعريف ميكند نقطه شروع و پايان را ميگويد.
محركها را تعيين ميكند و مسير و مسافت را به شكل دقيقي براي اين موجود متحرك يعني انسان و جامعه اسلامي و هر آنچه كه به نحوي به انسان مربوط ميشود، مشخص ميكند. از اين منظر وقتي ما به الگوي پيشرفت نگاه ميكنيم، اساسا براي انسان و در جهت تحقق و شكوفايي انسان و براي به نتيجه رسيدن آن مطالباتي كه خداوند متعال ازانسان دارد الگوي پيشرفت يك امر ضروري و اجتناب ناپذير است.
بر اين اساس در اديان از دو الگو ياد شده است؛ يك الگوي پيشرفت واقعي و حقيقي و يك الگوي پيشرفت ديگر كه توهمي، خيالي، ناقص و نادرست هستند. كه ما امروز از الگوي پيشرفت حقيقي و واقعي بهعنوان، الگوي پيشرفت متعاليه ياد ميكنيم و از آن الگوي توهمي، ناكافي و ناقص به عنوان الگوي پيشرفت دنيايي يعني دنياگرا ياد ميكنيم.
در واقع تمام الگوهاي پيشرفت را در اين دو پارادايم و الگو ميتوانيم طبقه بندي كنيم، اگر انساني، جامعه انساني، دولت و يا كشوري در مسير پيشرفت خودشان علاوه بر بقاي دنيوي بقاي اخروي را هم لحاظ كنند و تهديداتي را كه متوجه دنيا و آخرتشان ميشود را مورد توجه قرار دهند و با توجه به بقاي ابدي به تدوين برنامههاي راهبردي براي پيشرفت خودشان بپردازند اينجا ميگوئيم كه اينها از الگوي پيشرفت متعاليه استفاده ميكنند كه مورد تاكيد آموزههاي اسلامي هم هست اما اگر در طراحي الگوي پيشرفت و توسعه تنها به بقاي دنيوي بينديشد و بقاي اخروي و ابدي را مورد غفلت و فراموشي قرار بدهند ميگوييم اينجا از الگوي توسعه متدانيه؛ يعني دنيا گرا استفاده ميكنند طبيعي است كه الگوي مورد تاكيد در اسلام الگوي پيشرفت و توسعه و فلاح متعاليه است.
* چرا جامعه ما با استفاده از الگوهاي غربي نميتواند به اهداف موردنظر خود دست يابد و ضرورت دارد كه الگوي بومي در اين زمينه طراحي شود؟
ـ دليل اين مسئله اين است كه الگوهاي غربي ناقص هستند. البته در بهترين شرايط اينها ناقص هستند دليل نقصشان هم اين است كه اينها تمام اهتمام خودشان را در پيشرفت مادي و اين دنيايي گذاشتهاند. در حاليكه از نظر اسلام و آموزههاي اسلامي انسان موجودي است كه دو ساحت دارد؛ يك ساحت مادي و يك ساحت معنوي، يك جسم دارد و يك روح و به لحاظ قلمرو يك دنيا و يك آخرت دارد.
انسان وقتي سعادت، فلاح و پيشرفتش تام و تمام است كه دنيا و آخرت را به شكل توأم مورد توجه قرار بدهد همانطور كه در آيه قرآن ميخوانيم «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» يعني هم نيكيها و خوبيهاي دنيا را بخواهيد و هم حسنات آخرت را بخواهيد. در الگوهاي رايج كه غربي هم هستند عمده تمركز و توجه بر پيشرفت مادي است و اين يك پيشرفت تك بعدي است كه از نظر آموزههاي ديني نميتواند سعادت و آرامش را مخصوصا بقاي ابدي را براي انسان تأمين بكند. به همين خاطر هم هست كه وقتي ما تجربه دنيا را نگاه ميكنيم ميبينيم كه در بخشهايي از امور مادي پيشرفتهايي كردهاند پيشرفتهاي خيرهكنندهاي هم هست اما همينها در بخشهاي معنوي و بخشهايي كه به انسانيت انسان مربوط است و به حق و عدالت و كرامت انسان مربوط ميشود و به محبت و عاطفه و مهرورزي مربوط ميشود خيلي به انحطاط كشيده شدهاند.
در واقع اگر ما تجربه اين انسان مادي را در قرن بيستم و همين سالهاي دهه اول قرن 21 ببينيم، مشاهده ميشود كه بيشترين جنايتها را كساني مرتكب شدهاند كه به لحاظ مادي جزو توسعه يافتهترينها محسوب ميشوند، اين نشان ميدهد كه اين مسيرهاي توسعه يا ناقص است و يا حتي ميتوان گفت مخالف پيشرفت واقعي انسان هستند. بنابراين در تفكر اسلامي ميگوييم كه صرف استفاده از ابزارهاي مادي و بدون توجه به تعالي روحي نه تنها براي انسان پيشرفت به ارمغان نميآورد بلكه دور شدن انسان از انسانيت خودش را هم به دنبال ميآورد.
* جايگاه عدالت و معنويت در اين الگو كجاست؟
ـ اگر تعريفي را كه در آغاز عرض كردم مورد توجه قرار بدهيد؛ يعني اگر الگوي اسلامي ايراني پيشرفت را ذيل پارادايم الگوي متعاليه قرار بدهيم آن وقت اين ويژگيها ـ عدالت و معنويت ـ جزو لاينفك آن الگو ميشود.
يعني الگوي پيشرفت متعاليه كه الگوي اسلامي ايراني ما را تغذيه ميكند از سويي مبتني است به دستورات خداوند متعال، در قرآن كريم خداوند به تمام انبياء خودش اين دستور را داده است كه به مردم بگوئيد: «أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ» يعني يك انسان مؤمن و موحد دو كار ميكند، يكي اينكه به خداي متعال متمسك ميشود. به توحيد پيوند ميخورد به معاد پيوند ميخورد با رهبري الهي هم پيمان ميشود و از سوي ديگر ميگويد «وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ» از طاغوت اجتناب ميكند با ظلم و طاغوت مبارزه ميكند. اگر اين دو ويژگي را پيدا كرد در واقع آن سمت و سوي تعالي را پيدا كرده و در آن جهت قرار گرفته از ظلمت خارج شده و وارد مسير نور و نورانيت ميشود.
در اين صورت چنين انساني چون هم بعد مادي خود را لحاظ كرده و هم بعد معنوي خودش را كه ميگوييم به نورانيت و معنويت ميرسد در پيويند با خدا و اطاعت از رهبري الهي به اين معنويت آراسته ميشود.
در واقع انسان الهي، انساني معنا گراست؛ انساني است آراسته به معنويت. انساني است كه وارد قلمرو عبوديت شده است و در اولين مرحله بنده خوب خدا است. چنانچه در مورد پيامبر گرامي اسلامي (ص) هم ميگوييم كه «اشهد ان محمدا عبده و رسوله» خداوند افتخار پيامبر خودش را در اين ذكر ميكند كه او اولا و بذات در واقع عبد خداست بعد رسول او شده است چون لياقت بندگي خدا را پيدا كرده به لياقت رسالت هم رسيده است. بنابراين در الگوي متعاليه كه ما معتقديم الگوي اسلامي ايراني پيشرفت بر آن اساس تنظيم و تدوين خواهد شد آميخته است با معنويت با عدالت با اخلاص با تقوي با ايثار با رهبري الهي و ولايت با ارزشها و فضايل اخلاقي، دور و پيراسته از رذايل. به لحاظ اعتقادي هم همينطور به توحيد و نبوت و معاد آراسته است و به لحاظ فقهي هم همينطور.
در دواقع در الگوي متعاليه انسان در سه جهت تعالي پيدا ميكند يكي در جهت عقل و عقلانيت كه اينجا اعتقاداتش تعالي مييابد، دوم در جهت قلب و گرايشها كه اينجا اخلاق تعالي پيدا ميكند و سوم در جهت رفتارها، ظواهر و احساسات كه اينجا در واقع حوزه رفتارها تعالي پيدا ميكند.
اگر تعالي در اين سه سطح اتفاق افتاد يعني در حوزه باورها، گرايشها و رفتارها ما ميتوانيم بگوييم با يك الگوي پيشرفت اسلامي روبهرو هستيم كه ما آن را متصف ميكنيم به الگوي پيشرفت متعاليه و در واقع ميتوانيم بگوئيم از آن الگوهاي متدانيه فاصله گرفتيم.
البته اين لوازمي دارد كه بايد به آن بينديشيم؛ اگر آن لوازم مورد توجه قرار نگيرد صرف يادآوري و صحبت از الگو نميتواند خيلي براي ما مفيد فايده باشد.
* لوازم و راهكارهاي لازم چيست؟
ـ بخشي از اين لوازم آموزشي، بخشي پژوهشي بخشي مديريتي، بخشي ساختاري و بخشي مربوط به حوزه قانونگذاري ميشود و الي آخر، من فقط در اين فرصت كوتاه به آن لوازم آموزشي و پژوهشي تدوين اين الگو اشاره ميكنم.
به لحاظ آموزشي علوم انساني متعاليه ميتواند اين الگو را پشتيباني كند. در حالي كه علوم انساني رايج در دانشگاههاي ما با علوم انساني متعاليه فاصله دارد يعني اين علوم انساني عمدتا علوم انساني وارداتي و ترجمهاي است و هرگاه ما ميخواهيم وارد اين بحثها بشويم مشاهده ميكنيم همين منابع مجدداً روي ميز قرار ميگيرد و ميخواهيم از همينها استفاده كنيم و طبيعي است كه مصالح و موادي كه از آن براي ساختن يك ساختمان استفاده ميكنيم و به كار ميگيريم در نتايج، پيامدها و بافت آن ساختمان تأثير جدي دارد و ما نميتوانيم از يك موارد انتظار داشته باشيم كه به جز خاصيت ذاتي خود را داشته باشند. در اينجا هم همينطور است ما نميتوانيم از يك مواد متدانيه انتظار داشته باشيم كه يك محصول متعاليه به ما بدهد. اگر مصالح گلي باشد اتفاقي كه در ساختمان ميافتد اين است كه آن ساختمان مقاومت زيادي ندارد ولي اگر سيمان باشد آن وقت ساختمان مورد نظر همبستگي قويتر خواهد داشت.
اينجا ما بايد ببينيم كه براي ساختن اين الگوي پيشرفت اسلامي و ايراني از چه مصالحي استفاده ميكنيم، خوب اين مواد - علوم انساني غربي- وقتي مشكلي اينچنيني دارد در مورد طراحان هم اين مسئله پيش ميآيد. بنابراين اين الگو زمان زيادي را از ما ميبرد؛ يعني ما بايد يك تحول جدي را در عرصه علوم انساني ايجاد كنيم و زمانيكه نيروهاي جديدي را كه تربيت كرديم ميتوانيم انتظار داشته باشيم كه وارد چنين فضاهايي بشود.
به عنوان مثال در مورد علوم انساني به مسئله زبان اشاره ميكنم ما عمده مواد و مصالحي كه براي طراحي اين الگو نياز داريم قرآن، حديث و متون اسلامي ما است زبان تخصصي ما بنابراين زبان عربي ميشود، درحاليكه الان در علوم اسلامي كه در كشور ما آموزش داده ميشود زبان عربي و متون اسلامي ما اساسا جايگاهي ندارد؛ يعني يك فرد ميتواند در هر كدام از رشتههاي علوم انساني در كشور ما مدرك دكتري خود را دريافت كند بدون اينكه لازم باشد قرآن بياموزد و نيز ميتواند دكتري خودش را دريافت كند بدون اينكه لازم باشد قرآن را بياموزد و ميتواند دكتري خودش را دريافت كند بدون اينكه لازم باشد حتي يك حديث را مورد مطالعه قرار دهد.
در حالي كه ما ميخواهيم اين الگو را از همين منابع استخراج كنيم. مثلا ما يك حديثي از امام صادق(ع) داريم به نام حديث جنود عقل و جهل كه اين حديث را امام خميني(ره) در يك كتابي به صورت مفصل شرح كردهاند. البته تمام حديث را نرسيدهاند كه شرح كنند كه به نام شرح حديث جنود عقل و جهل منتشر شده است. در اين حديث 75 شاخص براي عقلگرايي ذكر شد و 75 شاخص براي جهل و عقبماندگي ذكر شده است؛ يعني اين حديث به ما ميگويد اگر ميخواهيد يك جامعه پيشرفتهاي بشويد و اگر ميخواهيد انسانهاي كاملي بشويد و اگر ميخواهيد جهان پيشرفتهاي داشته باشيد بايد به اين 75 شاخص عقلگرايي آراسته و مجهز بشويد.
اگر ما به دنبال الگوي اسلامي ايراني پيشرفت هستيم اين حديث يكي از اين منابع است. چند كارشناس توسعه اين حديث را مدنظر قرار داده و اساساً ما انديشههاي رهبران دينيمان را در كدام بخش از رشتههاي علوم انساني به طور جدي آموزش ميدهيم؟
هنگامي كه اين مصالح و زبان استفاده از آنها را به دانشجويان آموزش نميدهيم، چطور ميخواهيم كه اينها اين الگو را براي ما ارائه دهند؟ در حال حاضر دانشجويان دوره دكتري بايد يكي از زبانهاي انگليسي، فرانسه يا آلماني را امتحان بدهند و «زبان عربي» جزو اين زبانها نيست !يعني اگر كسي بگويد كه من ميخواهم زبان عربي را ميخواهم امتحان بدهم در وزارت علوم ما به او ميگويند زبان عربي كافي نيست و شما بايد حتما يكي از آن زبانها مذكور را به عنوان زبان تخصصي امتحان دهيد. اينجا جايگاه زبان عربي كجاست؟! جايگاه متون ديني، قرآن و حديث كجاست؟
البته در حوزه علميه تا حد زيادي اين مشكل مطرح نيست، اما مسئله اينجاست كه حوزههاي علميه در تدوين اين مباحث و نقشي كه بايد داشته باشند حضور كمرنگي دارند. در اين همايش اخير هم تقريباً 20 درصد مقالات توسط حوزويان نگاشته شده بود، به همين دليل من اعتقادم تا يك تحول عمدهاي در حوزه آموزش و پژوهش صورت نگيرد و تا رويكردها در علوم انساني تغيير نكند ما در تدوين الگوها دچار مشكل هستيم و به فرض تدوين آن در اجراي آن دچار مشكلات جدي هستيم.
البته لازمه تحول حوزه آموزش تحول در حوزه پژوهش است؛ يعني همان جنبش توليد علم و نهضت نرمافزاري كه مقام معظم رهبري سالهاست بر آن تاكيد ميكنند، به نظر من به همين خاطر است. اما ما كارنامه اين مسئله را كه بررسي ميكنيم آنچنان رضايتبخش نيست.
نكته پاياني كه در اينجا مايلم به آن اشاره كنم اين است كه ما نبايد با اين بحثهاي مهم و اساسي با شتابزدگي برخورد كنيم؛ يعني نبايد فكر كنيم كه با يكي دو همايش و تصويب يكي دو كميته و اين كارهاي روبنايي ميتوان اين مسائل را حل كرد. اينها يك كارهاي بسيار بنيادي است و همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند اگر اين الگوي پيشرفت تدوين شود. يك سند بالادستي خواهد بود، حتي حاكم بر سند چشمانداز 20 ساله كه اين نشان ميدهد كه كار بسيار مهمي است و بايد مورد اهتمام تمام دستگاههاي سياستگذار و قانونگذاري ما قرار بگيرد و انشاءالله آن تحول در حوزه علوم انساني را ما از اين ساحت، منظر و مبنا مورد توجه قرار بدهيم.
اگر اين تحولات بنيادي صورت بگيرد؛ افق بهتري را ميتوانيم داشته باشيم ولي اگر صورت نگيرد و كجدار و مريز با اين مسئله برخورد شود؛ طبيعتاً باز هم قدمهاي ناتمامي را در اين عرصه شاهد خواهيم بود.