چاپ
دسته: اخبار فرهنگی
بازدید: 2318
119348.jpg با اینکه کتابهای امام را خوانده‏ ام و می‏ خوانم، و برخی آرای فلسفی و سیاسی امام را هم تحلیل کرده‏ ام، فکر نمی‏ کردم کسی پیدا بشود که حوض منزل امام در خمین را تحلیل کند و بگوید قلبی شکل است و قلب نماد عشق است و بیانگر قلب مهربان و احساسات پاک و فطرت ملکوتی ساکنان مهربان و دوست داشتنی خانه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در آستانه بیست و دومین سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران؛ شهر مقدس قم؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، طبقه چهارم، سالن همایش؛ یازدهم خرداد 1390؛ این سید از امام و از اولین باری که امام را دیده می‏گوید.

از 5 سالگی در میدان جاذبه ایشان قرار گرفتم

«سید علی قادری» متولد 1333 است. او درست در پنجمین سالروز تولد خودش امام (ره) را دیده است. پس این دیدار در سال 1338 بوده است. دو سال هم امام همسایه دیوار به دیوارشان بوده است، می‏ گوید من وقتی امام را دیدم در میدان جاذبه ایشان قرار گرفتم. بیدار می‏ ماندم تا مهتابی حیاط امام خاموش شود، مهتابی که خاموش می‏ شد من می‏ فهمیدم امام خوابیده‏ اند و بعد من هم می ‏خوابیدم. مدتی هم در همان پنج، شش سالگی مکبر امام بوده.

بیماری شبه‏ علمی

قادری از سال 65 به این فکر می‏افتد که دیگران را هم شیفته امام کند. الان بیست و پنج سال از آن موقع گذشته، و نویسنده کتاب «خمینی، روح الله» ـ که آن کتاب را از کتاب امروزش «امام خمینی برای نسل سوم» بیشتر دوست دارد ـ سر همان عهد مانده است.

از تیراژ هزار و چهارصدتایی کتاب ناراضی است و می‏خندد و می‏گوید به هر شهر یکی هم نمی ‏رسد و افسوس می‏ خورد و می‏ گوید این هم از مشکلات ماست و دوباره می‏ خندد.

 فکر کنم به نیت 14 معصوم تیراژ کتاب را انتخاب کرده باشند، به علاوه دو تا صفر ناقابل. کتابش گر چه از یک عقبه پر زحمت پژوهشی برخوردار است، از چارچوب نظری و روش شناسی و پاورقی که به فلان کتاب و بهمان مقاله آدرس داده باشد و فرضیه‏ های رقیب را در هم کوبیده باشد تقریباً به دور است،  اصلاً رفرنس دادن را قبول ندارد. رفرنس دادن را یک بیماری شبه علمی می‏ داند و با لحنی حماسی می‏ گوید: رها کنید این رفرنس دادن‏ها را!

  خشک و کلاسیک بحث نکرده، اما دقیق و عمیق و البته ساده و صمیمی حرف زده، مثل خودش! به «دکتر فراتی» می‏ گفت من چقدر صحبت کنم؟ آقای فراتی هم که کتاب را برای خارجیها می‏خوانده و به شهادت خود آقای فراتی آنها کیف می ‏کرده ‏اند، تواضع می‏ کند. آسید علی می ‏خندد و می ‏گوید اگر بگویید نیم ساعت حرف بزن! نیم ساعت حرف می ‏زنم، اگر بگویید پنج ساعت حرف بزن! پنج ساعت حرف می‏ زنم. فراتی می‏ گوید چهل و پنج دقیقه خوبه! سید علی می خندد و می‏ گوید حالا چی باید بگم؟ می‏ خندد. وقتی هم که رفت و شروع کرد حرف زدن، دلم حسابی برای امام تنگ شد! خیلی زیاد. اولین بار هم که کتاب را ورق زدم، احساس کردم که یک کتاب رمان را ورق می‏زنم! انصافاً کتاب را خوب از آب درآورده!

حوض قلبی‏ شکل

روح الله در سه سالگی شنا بلد بود. شنا را هم در خمین، در حوض حیاط به او یاد داده بودند. این حوض یک ویژگی جالب دارد، شکل قلب است. الان هم هست، فقط عمقش را کمتر کرده‏ اند.
119348.jpg

با اینکه کتابهای امام را خوانده‏ ام و می‏ خوانم، و برخی آرای فلسفی و سیاسی امام را هم تحلیل کرده‏ام، فکر نمی‏ کردم کسی پیدا بشود که حوض منزل امام در خمین را تحلیل کند و بگوید قلبی شکل است و قلب نماد عشق است و بیانگر قلب مهربان و احساسات پاک و فطرت ملکوتی ساکنان مهربان و دوست داشتنی خانه که حتی وقتی ترک برمی‏ داشت، تعمیر می ‏شد. معتقد است عشق انگیزه شناخت است نه آفت شناخت. منتظرم که از خانه امام در قم هم بگوید، اما چیزی نمی‏ گوید. از خانه امام تا پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی کمتر از پنج دقیقه راه است.

زندگی امام (ره)

می‏گوید زندگی امام از ابتدا یک زندگی اکشن، اکتیو و سراسر از هیجان بوده، از همان لحظه تولد حساب کنید تا لحظه رحلت. و آمار می‏دهد که بهتر است در خبر ابنا ببینید، از قول سید احمد می‏ گوید که یازده جای سر امام اثر زخم بود که خوب شده بود. هر دو دست و هر دو پای امام شکسته. در نمی‏ دانم چند سالگی (تردید از نگارنده است) امام از ارتفاع چهار و نیم متری می‏ پریده. خانه‎‏شان دو تا برج داشته با تفنگ‏چی! خانه‏ای با 27 اتاق! با همان حوض قلبی شکل! و دری که به روی مردم باز بوده، خانه‏ ای که صاحبش که پدر امام بوده که به خاطر مبارزه با ظم شهید می‏ شود.

خود امام هم در شانزده سالگی شصت تومان می‏دهد و یک تفنگ حوش دست می‏ خرد. تیراندازی را هم حتماً از نه نه خاور یاد گرفته بوده، یا از عمه ‏اش!

به هر حال امام بیش از یک میلیون نامه از سراسر دنیا داشته، اسم دخترش را در جمع می‏ گفته و اصلاً خجالت نمی‏ کشیده، خانمش فرانسه بلد بوده. دایه داشته، و ...

روایت متفاوت

روایت «دکتر نجف لک‏ زایی» هم از کتاب جالب بود؛ دو سؤال: کسی هست که نخواهد موفق بشود؟ پاسخ: خیر! همه می‏ خواهند موفق بشوند. چگونه موفق بشویم؟ این کتاب به شما پاسخ می‏ دهد.

و سرانجام رونمایی

دکتر فراتی، از «آقای حسینی عارف» سردبیر خبرگزاری ابنا به خاطر زحمات بی دریغ این خبرگزاری در برگزاری مراسم مختلف پژوهشکده تشکر می‏ کند. سپس او و دکتر لک‏زایی می ‏گویند: "ما برای رونمایی از این کتاب به یک سید معمم نیاز داریم!" و بدین زبان از سردبیر ابنا دعوت می‏ کنند که برای رونمایی از کتاب روی سن برود.

سید هم ابتدا به رسم معهود، تعارف و تواضعی می‏ کند؛ و سپس روی سن می‏ رود تا به همراه سید دیگر ـ قادری نویسنده کتاب ـ پارچه را از روی کتاب‏ها بردارند و رونمایی انجام شود.

 و پایان همایش، جمله حسینی عارف به قادری است که: «خیلی‏ها می‏ خواهند شخصیت واقعی امام را تحریف کنند. امیدوارم کتاب شما نگذارد». امیدواریم...
رضا لک زایی
منبع: خبرگزاری ابنا